● اهمیت تبیین در مبانی نظری روش تحقیق علوم اجتماعی
تبیین در لغت به معنای اندیشیدن، آشکار ساختن، هویدا شدن معنا می دهد. محقق در روش تحقیق تنها نباید به جداول ونمودارها اکتفاء کند و تحقیق خود را با تهیه جداول به پایان برساند؛ بلکه هدفش باید تحلیل علمی داده ها و ساختن نظریه باشد؛ که از طریق اثبات فرضیات و مشاهدات به این امر دسترسی پیدا خواهد کرد.
تبیین در واقع از مباحث نظری است که محقق در هدایت جریان الگوی نظری در تحقیق از آن سود می برد، محقق باید به تبیین علل پدیده ها و جستجوی روابط بین پدیده در تحقیق بپر دازد؛ تبیین در واقع هدف نظریه و چارچوب نظری در تحقیق است. « منظور از تبیین توضیح در باره علت وقوع یک واقعه و استتناج آن طبق قواعد منطق قیاس از قوانین کلی تر است. در تبیین ابتدا باید یک واقعه را که وجودی را که موجود است بعنوان معلول بپنداریم و در پی یافتن علت آن باشیم که این علت از قئانین کلی تر استنتاج یافته است » ( رفیع پور: ۱۱۳:۱۳۷۴)
محققانی که به دنبال کار تعلیل هستند باید کار خودشان را از طریق تبیین سامان دهند. در روش تحقیق مهمترین تبیینی که برای اثبات علت و معلول بین پدیده ها وجود دارد تبیین علمی است در تبیین علمی :« الف: هر پدیده را علل و عواملی است ب: این علل و عوامل را در بطن جامعه جستجو باید کرد پ: این علل و عوامل قابل شناخت هستند ت : راه شناخت آنان نیز روی نمودن به آنان با دیدی واقع بینانه است یعنی به دور از ارزشها ی خاص .... که بتواند واقعیت را فراهم آورد» ( ساروخانی: ۵۳:۱۳۷۵)
هرالگوی تبیینی با شیوه های متفاوتی به زندگی انسان می نگرد؛ و هریک از این الگوها فرضیات خاص در باره ماهیت واقعیت پدیده را عرضه می کنند. این الگوی تبیینی نوعی شیوه نگریستن است، که ممکن است کم و بیش سودمند باشد. این الگو ها عبارت است از مدل یا طراحی بنیادی که دید ما را در باره چیزی نظم و سازمان می دهد؛ و از طریق این الگو های منظم می توان نوعی تبیین منظم برای مجموعه ای از امور واقعی و قوانین بیان کرد که بنام نظریه نامیده می شود.
در تبیین علمی باید از روش مشاهده استفاده کرد؛ زیرا دانشمندان با تکیه بر روش مشاهده، برداشتی از شناخت پدیده دارند، و معتقدند که بین انسان و دنیای خارجی از طریق شناخت و تجربیات انسان می توان تأثیرات حسی را شناخت؛ و از طریق این عینیات هدف تبیین دستیابی به نظریات است؛ که بتواند عوامل مختلف را در انواع شرایط خاص واقعی بشناسد و انعطاف پذیر وپویا باشد.
در ارائه تبیین علمی باید از عملیات آماری چون نمایش همبستگی، حذ ف همبستگی کاذب( ظاهری)،تعیین ترتیب زمان حوادث نظریه پردازی سود جست. بنابراین بر اساس چنین ویژگی هایی از نظر توماس کوهن« به دیدگاههای بنیادی که وجوه مشخصه یک علم است الگو های تبیینی علمی آن علم اطلاق می شود. » ( بَبی: ۹۷:۱۳۸۱)
● رهیافت تبیین قیاسی در روش تحقیق علوم اجتماعی
در تبیین قیاسی باید به چارچوب الگوی نظری قواعد منطقی توجه کرد، که این قوانین از روابط علت ومعلول پدیده نشأت می گیرد؛ و همچنین از روابط مفروض و فرض یافته بین پدیده های مورد تحقیق شکل می گیرد. در تبیین قیاسی با استناد به قوانین کلی و عام می توان به تبیین علمی بین عناصر تأثیر گذار و موثر تحقیق توجه کرد. در این رهیافت باید اشاره به قواعد منطقی و بهم پیوسته کرد؛ که نوعی رابطه همبستگی بایکدیگر بیان می کند. در این رهیافت:
۱) اول یک واقعه ( به صورت گفتار محدود به مکان و زمان) وجود دارد که آن را "متبین" می نامند
۲) برای توضیح و تبیین این واقعه ( مشخص ساختن علت آن) حاقل به یک قانون کلی و یک شرط وقوع نیاز است که مانند واقعه ،اول وجود ندارد بلکه باید آنها را جستجو کرد و یافت.
۳) قانون کلی باید باشد طوری که واقعه بتواند در قسمت "پس" و "شرط وقوع" در قسمت " اگر" قرار بگیرد و......... »( رفیع پور:۱۱۵:۱۳۷۴)
در این رهیافت باید اشاره به الگوی نظریه آزمایی کرد؛. در این رهیافت نظریه آزمایی به دنبال این باید باشیم که پدیده در دنیای واقعی به چه نحوی خواهد بود؛ این امر از طریق استفاده از سنجه ها و شاخص ها نشان داده می شود؛ در این رهیافت باید در تحقیق، از الگوی عام به خاص حرکت کرد، آنچه را که مشاهده می کنیم باید تعیین کننده نظریه باشد؛ یک رشته از قضایای مفهومی که در قالب فرضیات بیان می گردد و ماهیت رابطه دو عامل را بیان می کند؛ و استنتاج می گردد؛ و این قضایای مفروض از طریق عملیاتی کردن مفاهیم اصلی تحقیق که به صورت انتزاعی در تحقیق یافت می شود ، آزمون پذیر است؛ و این مفاهیم عملیاتی از طریق ابزار و فنون گرد آوری تحقیق( پرسشنامه- مصاحبه- مشاهده و....) به جمع آوری داده ها و اطلاعات پرداخته؛ همراه با این جمع آوری باید به تحلیل و پردازش آماری اطلاعات پرداخت، تا معلوم گردد که تا چه حدی قضایای آزمون پذیر بوده، و می توان آنها را تا چه حدی تأیید کرد؛ و در نهایت تا چه حدی نظریه اولیه مطرح شده تأیید می گردد؛ سپس با انجام چنین فرایند های به ارزیابی نظریه درانتهای کار تحقیق پرداخت.
● رهیافت تبیین استقرائی در روش تحقیق علوم اجتماعی
این رهیافت برعکس تبیین قیاسی، پدیده را از سمت الگوی خاص به عام بررسی می کند. عناصراصلی بررسی پدیده های مورد تحقیق، اکتشاف و تبیین و مشاهده است. از طریق درک عمقی و همدلی ناب با پدیده مورد بررسی باید به شناخت آن پرداخت. در این بررسی از طریق دیدگاه روش ها و ابزار کیفی باید پدیده را شناخت. «غالباً از طریق مشاهده جنبه های مختلف پدیده و جستجو کشف الگو هایی که ممکن است به اصول نسبتاً عام اشاره داشته باش می توان نظریه پردازی را آغاز کرد............. تحقیق میدانی – مشاهده مستقیم وقایع جاری غالباً برای بسط نظریه ها از طریق مشاهده به کار برده می شود.» ( بَبی:۱۴۳:۱۳۸۱)
در این رهیافت از طریق مشاهده به درک بهتری از اهمیت و معنای پدیده پرداخته ایم. در این رویکرد باید به دنبال عامل مشترکی باشیم که برای اثبات و درک و شناخت عمیق پدیده دارای نتایج مشابه می باشند؛ در این درک با مجموعه ای از مشاهدات که ارتباط با مفاهیم و نظریات موجود داشته، روبرو هستیم؛ که باید ازآنها سود جست، و به جرح و تعدیل نظرات موجود بپردازیم؛ این مساله در عمق پدیده مشاهده یافته باید مورد توجه قرار گیرد، و خصوصیات آن زمینه را کاملاً باید درک کرد؛ ودر ارتباط با این زمینه های خاص باید انگیز های خاص را از طریق پرسش از پاسخگویان جمع آوری کرد، و به تفسیر رفتارها و انگیزه های رفتاری پرداخت؛ با انجام چنین ویژگی های در این رهیافت اشاره به روش درونگری می کنیم که نگرشی خاص را عمیقاً بیان می کند.
http://article.oxinads.com