مطالعه كيفيت زندگي در دهه 1960  آغاز شد و يك مفهوم پهناور است كه دربردارنده برداشتهايي از يك زندگي خوب و داراي رضايتمندي و شادي است. اغلب مفهوم زندگي رضايتمند و زندگي شاد در مفهوم رفاه يا خوشي  كه دربردارنده رضايت از زندگي و احساسات مثبت و منفي است، تركيب مي شوند. از ديدگاهي ديگر كيفيت زندگي به عنوان سطح زندگي تعبير شده است. اصولاً كيفيت زندگي واژه اي پيچيده و كيفي در رابطه با شرايط و وضعيت جمعيت، در يك مقياس جغرافيايي خاص (شهر، منطقه، محله ، بخش و ...) است. ايده و مفهوم كيفيت زندگي يك ايده چند وجهي است كه با يك پهنه وسيع از شاخصها  در زير يك سايه قرار دارد. در عين حال موضوعي ميان رشته اي و بنابراين، مفهومي چند بعدي است.

مقوله كيفيت زندگي به شكل وسيعي با مفهوم رفاه  ارتباط پيدا مي كند. رفاه مفهومي است كه توصيف كننده بهزيستي، تأمين زندگي و فقرزدايي است و لذا در ارتباط، تنگاتنگي با مفاهيمي همچون عدالت اجتماعي قرار مي گيرد .  اسكالاپ به نقل از بل كيفيت زندگي را چنين  تعريف كرده است : مفهومي كه شرايط مناسب ومساعد فرد را در رابطه  با هشت بعد اصلي زندگي يعني بهزيستي هيجاني ، بهزيستي مادي ، بهزيستي فيزيكي ، رشد فردي  خود فرماني قواعد اجتماعي  وحققوق را در بر مي گيرد.

 كيفيت زندگي در معناي واقعي آن نمي تواند  مستقل از مناسبات، روابط و پيوند هاي مشترك  اجتماعي و وابستگي متقابل در زمينه عدالت توزيعي كه امنيت شخصي واقتصادي، حمايت  شهروندي  و حقوق انساني را تضمين مي كند ، مفهوم سازي مي شود . در اين رويكرد براي كيفيت زندگي عناصر سازنده و عوامل ايجاد كننده اي تعيين مي شود اين عناصر به صورت عام عبارتند از خود مختاري ، شناخت ، وابستگي متقابل و برابري كه عواملي مانند امنيت شهروندي و دموكراسي را براي محقق شدن نياز دارد. در اغلب موارد مفاهيم  وسازه هايي كه در نظريه ها ومدل هاي توسعه اجتماعي مطرح مي شوند مفاهيم وسازه هايي هستند كه سنجش آنها همراه با مشكلاتي است . يكي از اين مفاهيم، سازه كيفيت زندگي است كه چند گانگي و پيچيدگي نظري و تجربي خاص خود را دارد .

شاخص هاي توسعه را به لحاظ كاربردي در سه كار دسته تقسيم مي كند .

-          شاخص هاي اطلاع دهنده 

-          شاخص هاي پيش بيني كننده

-          شاخص هاي شناسايي مسائل

-          شاخص هاي ارزيابي كننده برنامه.

در واسط دهه 1960 و به دنبال بروز پيامد هاي نا مطلوب حاصل از رشد اقتصادي نظير آلودگي محيط زيست، تداوم يا تشديد نابابري  در توزيع ثروت ، درآمد خدمات و فرصت هاي اقتصادي –اجتماعي ونارسايي هاي فرهنگي،  شاخص هاي اجتماعي به عنوان ابزاري براي تحليل و ارزيابي كيفيت زندگي  ظهور يافتند  در دهه 1970  در مراكز  مطالعات اجتماعي به شكوفايي رسيدند. در دهه 1980 ودر نتيجه شيوع بحران اقتصادي در كشورهاي صنعتي  به قدرت رسيدن احزاب محافظه كار،تاكيد برسياست هاي  مالي انقباض  و گسترش بكارگيري آمار و مفاهيم رياضي در مطالعات  اجتماعي، از كاربرد اين شاخص ها كاسته شد اما در دهه 1990 و به ويژه با تا كيد نهاد هاي بين المللي، استفاده از شاخص هاي اجتماعي در تدوين گزارش هاي مربوط به توسعه و ارزيابي سياست هاي توسعه اي مورد توجه قرار گرفت.

 شارپ براي ارزشيابي شاخص هاي كيفيت زندگي ضوابطي را به شرح زير بر مي شمرد. به نظر وي شاخص كيفيت زندگي بايد ضمن بر خورداري از يك هدف روشن اجرايي بر مبناي نظريه محكم و مقتضي پي ريزي شده باشد به عنوان يك شاخص واحد ارائه شود اما در عين حال بايد بتوان حوزه هاي متفاوت را تحت پوشش قرار دهد همچنين ضمن داشتن  اعتبار وروايي داراي حساسيت نيز باشد شاخص كيفيت زندگي مي بايست  طراحان سياست عمومي را براي ارزيابي توسعه بر نامه ها در سطح فردي ،خانواده اجتماعي ملي وبين المللي كمك كند.

كيفيت زندگي جز آن دسته مفاهيم علوم اجتماعي كه همواره در زندگي روزمره به كار رفته وبخش از لغات فرهنگي وسياسي شده اند يك نمونه مناسب از اين دست مفهوم «طبقه» مي- باشد بين اكثر نظريه هاي جامعه شناختي«طبقه» به روابط قدرت، به ويژه قدرت اقتصادي، بين گروهاي اجتماعي اشاره مي كند. يكي از متداول ترين راههاي ، تفسير گروههاي اجتماعي بر حسب سبك زندگي و فرهنگ آنها مي باشد. بنابراين، طبقه به شكل تحقير آميزي براي مشخص كردن گروههاي اجتماعي مختلف به كار مي رود ، مثل اصطلاح «طبقه محروم» بر اين اساس «طبقه» در زندگي روزمره ، به عنوان بر چسب توصيفي، نه مفهوم تحليلي كاربرد دارد معمولا افراد طبقه كارگر را به طبقه متوسط، به لحاظ اقتصادي در سطح پايين تري توصيف مي كنيم اما در فرهنگ لغات جامعه شناختي، طبقه صرفا وجود رابطه قدرت بين اين دو گروه را نشان مي دهند. مطالعه شاخص هاي اجتماعي،ونتايج كيفيت زندگي در سياست اجتماعي وسلامت  صنعت مهم پژوهش علوم اجتماعي از اين دو سنت حمايت مي كند ولزوم ارزشيابي كيفيت زندگي براي ساست گذاران وسياست مداران نيز اين صنعت را حمايت وتقويت مي كند.  اهميت كيفيت زندگي  وكميت زندگي، از تعريف سازمان جهان بهداشت در مورد سلامتي بعنوان رفاه كامل جسمي ، رواني واجتماعي روشن مي گردد اگر چه هر دو سنت مذكور واكنش به محركهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي بودن، اما توسعه هم تراز آنها براي درك كيفيت زندگي سالمندان حايز اهميت مي باشد . كيفيت زندگي چيست؟ يك نقطه شروع مناسب، طبقه بندي تعاريف كيفيت زندگي فاراكورا 1994 مي باشد او ابتدا بين تعاريف كارشناسانه و تعاريف غير كارشناسانه تمايز قايل مي شود سه نوع اصلي تعاريف كارشناسانه عبارتند از تعاريف جهاني ،مولفه اي ومتمركز تعاريف جهاني نسبتا  عمومي وكلي هستند.